نگاهی به زندگی شهید صالحی روزبهانی؛ از کمک پنهانی به نیازمندان تا حاجتی که از شهید هادی گرفت + فیلم
تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۷۳۸۹۰
خبرگزاری علم و فناوری آنا - حسین بوذری؛ آرزوی شهادت در بلندیهای جولان و فلسطین داشت و همواره دوست داشت در حمایت از مظلوم و مبارزه با ظالم به فیض شهادت نایل شود و در نهایت به آرزوی دیرینه و زیبای خود دست یافت.
از ۱۷ سالگی عضو گروه جهادی خادمالشهدا شده بود و به نیازمندان کمک میکرد و عاشق شهادت هم بود، نشان به آن نشان که همواره سر مزار شهید ابراهیم هادی حاضر میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سالروز تولد شهید هادی که کیکی تهیه کرده بود و بر مزار این شهید حاضر شده بود، یواشکی به یکی از دوستانش گفت دعا کنید شهید شوم.
زمانی که دلتنگ میشد بر سر مزار شهدا حضور مییافت و در یکی از همین روزها که دلتنگ شهادت بود، به یکی از دوستانش گفته بود که عاشق شهادت در بلندیهای جولان و جنگ با صهیونیستهاست و خداوند متعال هم حرف دلش را شنید و آن را اجابت کرد.
سال ۱۳۹۸ برای نخستینبار بود که راهی سفر مشهد مقدس میشد و در این سفر هم از امام رضا علیهالسلام درخواست شهادت میکند و در نهایت به آرزوی دیرینهاش یعنی همان شهادت دست مییابد.
صحبت از پاسدار مدافع حرم شهید سیدعباس صالحی روزبهانی است، همان شهیدی که به مادرش گفته بود که اگر بمیرد و دوباره زنده شود، دوباره مسیر شهادت را در پیش میگیرد، چون عاشق شهادت است.
به گفته مادر شهید، اگر سیدعباس دوباره زنده شود، دوباره کمکش میکنم که مسیر شهادت را در پیش بگیرد.
شهید صالحی روزبهانی دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی بود و در رشته حقوق تحصیل میکرد و واحد بروجرد این دانشگاه افتخار میزبانی از شهید را داشت، اما حیف که خیلی زود این شهید سرافراز را از دست داد.
خبرنگار خبرگزاری آنا در گفتوگو با جابر چگنی مدیر فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد، جمشید و کمال صالحی روزبهانی دو عموی شهید سیدعباس صالحی روزبهانی مروری بر خصوصیات اخلاقی و رفتاری این شهید داشته است که از نظر مخاطبان میگذرد:
شهید صالحی روزبهانی دانشجوی منظم و بااخلاقی بود
مدیر فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد با بیان اینکه شهید صالحی روزبهانی دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد بود، اظهار کرد: این شهید ورودی سال ۱۳۹۸ بود و دو ترم مرخصی گرفته بود و از یک سال بعد یعنی ۱۳۹۹ دیگر به دانشگاه مراجعه نداشت.
چگنی متذکر شد: شهید صالحی روزبهانی جزء دانشجویان بسیار منظم و خوب دانشگاه بود و همکلاسیهای این شهید خصوصیات اخلاقی و رفتاری این شهید را ممتاز قلمداد میکنند.
دانلود فیلم اصلی کد ویدیووی یادآور شد: افتخار میکنیم که شهید صالحی روزبهانی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد تحصیل میکرد و تا زمانی که در دانشگاه حضور داشت در رشته حقوق بینظیر بود و فعالیت تحصیلی مناسبی داشت و بسیاری از دانشجویان هم شیفته اخلاق و منش پهلوانی این شهید شده بودند.
عموی شهید سیدعباس صالحی روزبهانی هم که این روزها عزادار برادرزاده شهید بوده، حال و روز خوبی نداشت، اما با متانت و احتارم پاسخگوی سؤال خبرنگار آنا شد.
سیدجمشید صالحی روزبهانی با بیان اینکه هر چه درباره منش پهلوانی و خصوصیات اخلاقی و رفتاری شهید بگویم کم گفتهام، بیان کرد: شهید صالحی روزبهانی موقع صحبت با بزرگترها، والدین و عموهای خود سرش را به نشانه احترام بلند نمیکرد و تاکنون من ندیده و نشنیدهام که کسی کوچکترین ناراحتی از شهید داشته باشد.
وی اضافه کرد: برخی مواقع شده بود که افرادی بخواهند شهید را ناراحت و اذیت کنند، اما سیدعباس با خنده پاسخ بیاحترامیها را میداد، مبادا اینکه کسی از دست شهید ناراحت شود، بنابراین خنده همیشه بر لبان شهید نقش بسته بود.
عموی شهید سیدعباس صالحی روزبهانی با تأکید بر اینکه شهید صالحی روزبهانی بسیار مظلوم بود، یادآور شد: لرها به اصطلاح «مظلوم» میگویند «فقیر»، عباس خیلی مظلوم و فقیر بود و هنوز هم که هنوز است عباس را نشناختهایم.
صالحی روزبهانی تبیین کرد: امام خمینی(ره) درباره شهید بهشتی فرمودند که «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم رفت، بهشتی بهتنهایی یک ملت بود.» و معتقدم عباس هم چنین بود و مظلوم بود و مظلوم هم از دنیا رفت.
وی با یادآوری اینکه شهید عباس صالحی روزبهانی تشنه شهادت بود، ادامه داد: خدا شهید را خیلی دوست داشت که افتخار شهادت را نصیبش کرد؛ چراکه عباس از بچگی در محفل و هیئت بود و خیلی منزل ما نمیآمد و در تهران هم که بود، همواره در هیئتها خدمتگزار مردم بود.
عموی شهید سیدعباس صالحی روزبهانی افزود: شبهایی که ما عازم میهمانی بودیم، شهید عباس صالحی روزبهانی عنوان میکرد که من باید به هیئت بروم و در محفل به مردم خدمت کنم و این کار را بدون ذرهای ریا انجام میداد و جوان بسیار بیریایی بود.
صالحی روزبهانی با ذکر خاطرهای از شهید عباس صالحی روزبهانی تأکید کرد: عباس از بچگی پسر مهربان و سر به زیری بود و در سن هشت سالگی مهماندوست بود و از مهمانان پذیرایی میکرد، به همین دلیل از فامیل تا آشنایان و رفقا و هممحلهایها همه دوستش داشتند و دارند و کسی خاطره بدی از عباس در ذهن ندارد و همه خاطرات خوبی است که در اذهان نقش بسته است.
شهید صالحی روزبهانی پای ثابت هیئتها بود
به گزارش آنا، در ادامه گفتوگو با بستگان شهید عباس صالحی روزبهانی با دیگر عموی این شهید یعنی سیدکمال به گپ و گفت پرداختیم.
عموی شهید سیدعباس صالحی روزبهانی با تأکید بر اینکه عباس پسر بسیار بااخلاقی بود و این اخلاق او شهره خاص و عام بود، افزود: سیدعباس صالحی روزبهانی در خانوادهای متدین و مذهبی به دنیا آمده بود و از کودکی زیرسایه پدر و مادر مذهبی رشد کرد.
سیدکمال صالی روزبهانی توضیح داد: پدر شهید مداح اهل بیت علیهمالسلام است و سیدعباس هم هیئتی بود و از کودکی در هیئتها و بسیج حضور فعال داشت و عاشق خدمت به مردم بود و فعالیت جهادی داشت، بدون اینکه ریایی در آن باشد.
دانلود فیلم اصلی کد ویدیووی خاطرنشان کرد: عباس همراه دوستاش موادغذایی بستهبندی کرده و بین نیازمندان پخش میکردند و این کار را به صورت پنهانی انجام میداد و بعضی مواقع از عباس میخواستم مراقب خودش باشد و شهید در پاسخ میگفت که راهم را انتخاب کردهام.
عموی شهید سیدعباس صالحی روزبهانی عنوان کرد: حتی تأکید میکردم که ممکن است مسیر خطرناک باشد، اما شهید راهش را انتخاب کرده بود و به عاقبت کار کاملاً اشراف داشت و میدانست چه کار میکند.
صالحی روزبهانی مطرح کرد:هرچقدر از خوبیهای شهید بگویم کم گفتهام و داغی بر دل ما گذاشته که تمامی ندارد، اما بسیار مهماننواز، خوشرو و بااخلاق بود و خنده از لب شهید دور نمیشد.
وی تشریح کرد: عباس به اهل بیت علیهماسلام ارادت خاصی داشت و همین ارادت موجب شده بود که اخلاق بینظیری داشته باشد.
به گزارش آنا؛ هواپیماهای رژیم جعلی صهیونیستی در جنایتی جدید (۱۳ فروردین) ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق را مورد هدف حمله موشکی قرار داد که بر اثر این جنایت سرداران رشید مدافع حرم «سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی» و «سرتیپ پاسدار محمدهادی حاجی رحیمی» و پنج نفر از همراهان به نامهای حسین اماناللهی، سیدمهدی جلالتی، محسن صداقت، علی آقا بابایی و عباس صالحی روزبهانی به شهادت رسیدند.
انتهای پیام/
حسین بوذریمنبع: آنا
کلیدواژه: کنسولگری ایران در دمشق قدس شهدا دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد شهید عباس صالحی روزبهانی شهید صالحی روزبهانی صالحی روزبهانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۷۳۸۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی